10
خرداد

ولایت شرط دریافت رحمت و مغفرت است

به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) یزد، خانم سکینه ساروخانی در جمع طلاب و بانوان با برشمردن برخی فضایل امیرالمومنین(علیه السلام)، گفت:  خداوند برای علی بن ابی طالب(علیه السلام) فضیلت هایی قرار داده که کسی جز خدا نمی تواند بشمارد وکسی که حبّ اهل بیت(علیهم السلام) در او فوران کند خدا او را اهل نجات و دانشمند دینش می کند، اما اگر بر اثر معصیت و گناه زیاد فاصله گرفت خدا نعمت ولایت و دوستی اهل بیت(علیهم السلام) را از او می گیرد.

وی، یکی از شروط مغفرت را ورود به ولایت حضرت علی(علیه السلام) بیان کرد و افزود: کسی که حب علی(علیه السلام) و حب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) دارد،  با آنان او زندگی می کند و لغزش های او  بخشیده می شود.

خانم ساروخانی اظهار داشت: مَثَل اهل بیت(علیه السلام)  همچون کشتی نوح است و هر کس سوار کشتی شد اهل بیتی و بهشتی شد ؛ حضرت لقمان به فرزندش می فرمود اگر ثواب ها به اندازه کارهای انس و جن انجام دادی، فکر نکن از عذاب خدا مصون شده ای و اگر به اندازه کارهای جن و انس خطا کردی باز هم از خدا ناامید نشو.

وی ادامه داد: تا می توانیم باید در انجام واجبات و امور خیر بکوشیم، ولی حالت خوف و رجا باید تا لحظه مرگ همراه انسان باشد و اخلاص را باید همیشه مد نظر قرار دهیم.

خانم ساروخانی در پایان با تاکید بر داشتن اخلاص در انجام اعمال و واجبات  گفت: در این شب های رمضان و شب های احیا از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) توفیق خلوص در انجام اعمال همچون اخلاص علی بن ابیطالب(علیه السلام) را طلب کنیم تا اعمال ما پذیرفته شود. بنا به توصیه آیت الله بهجت(رحمت الله علیه) هر روز صبح به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) سلام بدهیم تا برکتش را در زندگی خود احساس کنیم.

در سال های گذشته این مراسم با حضور با شکوه عموم بانوان و طلاب برگزار می شد و در حال حاضر با توجه به موقعیت پیش آمده از ویروس کرونا مراسم احیاء حضور تعدادی از بانوان و طلاب  با رعایت پروتکل های بهداشتی و فاصله گذاری اجتماعی برگزار شد.


free b2evolution skin
4
شهریور

چرایی مذکربودن خطابات الهی در قرآن

چرایی مذکربودن خطابات الهی در قرآن


لسان قرآن، لسان فرهنگ محاوره است، به طور مثال گرچه ذات اقدس اله درباره کیفر اعمال می فرماید: «کُلّ اِمرَءٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ. طور/21» هرکس در گرو کسب و کار خود است اما این «امرء» در مقابل «امرئه» نیست بلکه فرهنگ محاوره این است که از انسان به عنوان مردم یا د شود نه به عنوان مرد در مقابل زن، وقتی زن و مرد در صحنه انقلاب حضور پیدا کردند می گویند: مردم ایران انقلاب کردند و یا اگر زن و مرد نسبت به یک مطلبی سؤال دارند گفته می شوند «مردم» چنین می گویند این مردم یعنی توده ناس ،نه اینکه مرد در مقابل زن باشد.[1]

          خداوند در سوره مبارکه نحل می فرماید: «مَن عَمل صَالحاً مِن ذَکرٍ اَو اُنثی وَ هو مُؤمن فَلَنُحیینه حیاهً طیبهً. نحل/ 97» در این آیه سه لفظ را بیان فرموده که هر سه لفظ به صورت مذکر آمده است (عملَ، هو، مؤمن) اما در اثنای آیه خداوند می فرماید: خواه زن باشد خواه مرد و این نه با قسمت قبل آیه هماهنگ است و نه با قسمت بعد آن، زیرا در اول آیه آمده است «من عمل صالحا» که هر دو لفظ« مرد و عمل» به صورت مذکر بیان شده است، البته ممکن است درباره« من» گفته شود که اعم از زن و مرد است ،اما لفظ دوم که عَمِلَ می باشد مخصوص مذکراست و بعد در ادامه آیه می فرماید: «مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی وَ هو مُؤمن فَلنُحیینه» که در اینجا نیز لفظ «مؤمن» و ضمیر «هو» و ضمیر مفعولی در «فلنحیینه» مذکر آمده است و در حقیقت چهار لفظ مذکر در آیه ذکر شده است.

          بنابراین باید دید جمله «من ذکر او انثی» بیان چیست؟ اگر بیان عَمِلَ باشد که عَمِلَ فقط مذکر را شامل می شود و ضمیر مذکر بعدی هم که فرمود «فلنحیینه» به خصوص مذکر بر می گردد پاسخ صحیح آن است که در اینجا ذات اقدس اله می خواهد به ما بفهماند من که به صورت مذکر تعبیر می کنم بر اساس فرهنگ محاوره است نه اینکه عمل و حیات طیب، مخصوص مرد باشد[2].

          در اینجا این سؤال پیش می آید، که چرا در مواردی قرآن کریم با صراحت نام زن و مرد را می برد[3].

          علتش آن است که می خواهد افکارجاهلی  قبل از اسلام را تخطئه کند، آنها چون بین زن و مرد فرق می گذاشتند و عبادات و فضایل را برای مردها منحصر می دانستند، لذا قران  کریم با تحلیل عقلی می فرماید: آن که باید کامل شود روح است و روح نه مذکر است و نه مؤنت…

          اگر در سراسر قرآن کریم و همچنین در سراسر سخنان عترت طاهره علیهم السلام جستجو کنیم موردی به چشم نمی خورد که قرآن کمالی از کمالات معنوی را مشروط به ذکورت بداند یا ممنوع به انوثت بشمارد[4].

          آنجا که می فرماید: من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبه در این  بخش نیز با توجه به اینکه قرآن برای تهذیب روح است و در هنگام عبادت و تقرب بدن زن و مرد در ارزش عبادت نقشی ندارد، لذا تصریح به عدم تفاوت می کند ،تا شبهه تفاخر جاهلی را ریشه کن نماید[5]



2- عبدالله جوادی آملی، ص 92.
3- همان، ص 95.
4- به طور مثال در سوره احزاب/ آیه 35 (ان المسلمین والمسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و…).
5- همان، ص 101.
 


free b2evolution skin
4
شهریور

چرا دیه زن نصف دیه مرد است؟

چرا دیه زن نصف دیه مرد است؟


دیه صرفاً یک امر اقتصادی است که مربوط به تن است نه روح او، در حالی که ارزش انسان به روح اوست نه جسم او، و اگر غیر از این بود و ارزش انسان به جسم و تن او بود ،سیاهی و سفیدی و زیبایی یا زشتی در انسانیت انسان، تأثیر داشت، در حالیکه می دانیم معیار ارزش انسان به تقواست ( ان اکرمکم عندالله اتقاکم، حجرات/13) نه خصوصیات جسمانی او.

در اینکه دیه در اسلام ناظر به ارزش انسان نیست، می توان از چند بعد قضیه را بررسی نمود :

اول اینکه از نظر اسلام یک شخصیت خیلی ارزشمند ،که می تواند برای جامعه و اسلام فرد فوق العاده مفیدی باشد، با یک شخص معمولی که شاید هم از بعضی جهات برای جامعه خود ضرر هم بزند، دیه یکسان و مساوی دارد، در تعیین دیه هیچ گاه گفته نمی شود چون این شخص مقتول، یک پزشک یا مجتهد بوده است، دیه او چند برابر است و اگر انسانی  کم ارزش بود بگوید، دیه کمتری خواهد داشت.

مطلب بعدی اینکه، ما هیچ روایت و حدیثی نداریم که گفته باشد اگر شخصی زنی را بکشد، در جهان آخرت نصف کسی که مردی را کشته عذاب خواهد دید، همین امر دال بر این است که دیه ناظر به ارزش انسان ها نیست.

مطلب سوم اینکه، در هنگامی که قتل صورت می گیرد، باید دید که دیه را چه کسی می گیرد، چون شخص مقتول که چیزی جز کفن به همراه خود نمی برد و دیه به بازماندگان شخص مقتول تعلق می گیرد و چنانچه مقتول مرد باشد در غالب موارد، بازماندگان او زن و فرزندانش هستند و اکنون پدر، که چرخ اقتصادی خانواده را می گرداند، از بین رفته است ،حال باید دید مادر تحت این شرایط باید کودکان را سرپرستی کرده و تربیت کند، یا این که به دنبال راهی برای امرار معاش خانواده باشد. در اسلام، تربیت کودک امری است حیاتی و زن موجودی است ارزشمند و صاحب کرامت ،از طرف دیگر گداپروری در اسلام ممنوع است، بنابراین اسلام برای رفاه حال این زن و کودکان بازمانده مقدار دیه را دو برابر قرار داده است و حتی اگر مقتول، مردی مجرد هم باشد، باز کمک حالی برای والدین خود بوده است، هر چند که در اسلام اصل بر این است که جوانان آن هم نه در سن بالا، ازدواج کنند که غالب موارد ،وضعیت اولی که ذکر شد پیش خواهد آمد. حال اگر مقتول یک زن باشد، بازماندگان او شوهر و فرزندانش می باشند،ضرر اقتصادی چندانی به خانواده وارد نشده است و اگر سؤال شودچنانچه  زن مقتول، سرپرست خانواده بوده است چه ؟ که جواب این است که احکام اسلام کلی است و روی محور جزئیات دور نمی زند، به طور کلی و غالب، مردان سرپرست خانوارند نه زنان و طبق تمهیدانی که اسلام چیده است ،مردان ،تشویق به ازدواج با زنان بی شوهر و سرپرستی یتیمان آنها شده اند وبرای حل این مشکل اسلام، تمهیداتی دیگر نیز اندیشیده است ،خوب است به این نکته توجه کنیم، که ضربه حاصل از فقدان مادر یا پدر را با هیچ پولی نمی توان جبران نمود و حتی به این موضوع از طرف علما اذعان می شود، که ضربه عاطفی حاصل از فقدان مادر بسیار سنگین تر است.

نتیجه آنکه در اسلام ارزش انسانها به تقویت روح آنهاست نه به جسم آنها و مونث و مذکر بودن ،مربوط به جشم انسان هاست نه روح مجرد آنها و دیه یک امری مادی است مربوط به جسم انسانها و همانطور که بحث شد دیدیم در این جا نیز باز توجه بیشتر اسلام به زن و کودک است و به همین علت وقتی مقتولی مرد باشد برای رفاه حال همسر و فرزندانش دیه را دوبرابر قار داده است.


free b2evolution skin
9
مرداد

اسلام وستایش از دختران...

اسلام وستایش از دختران


در دین اسلام راجع به  زنان و دختران سفارش های فراوانی شده است که در هیچ دینی نمی توان یافت ولی توجه به این نکته ضروری است که در دین اسلام فرزندان پسر نیز ارزشمند هستند و هرگز  اسلام بی عدالتی بین دختر و پسر را بر نمی تابد.  از آنجا که محیط و اجتماع بر علیه دختران بود اسلام ارزش این نعمتهای الهی را به مسلمانان یادآور شد تا قدر  آن ها را نیز همچون پسران بدانند ، نظیر این مطلب سفارش نیکی به والدین در قرآن است، در قرآن سفارش به نیکی به والدین فراوان است با اینکه می دانیم اسلام والدین را نیز ملزم کرده است تا حقوقی را در مورد فرزندان خود رعایت کنند، ولی از آن جا که قانون طبیعت این است که همواره والدین رعایت حال فرزندان خود را می کنند و موارد اندکی حقوق آن ها تضییع می شود ولی در طرف مقابل، نیاز به سفارش و آگاهی دادن می باشد، وقتی والدین به سن کهولت و نیازمندی می رسند، خواهان توجه بیشتر فرزندان هستند، که در این زمان فرزندان را باید به این سمت و سوی سوق داد، تا به والدین خود نیکی کنند ،همان گونه که آن ها در کودکی فرزندان، از جان خود مایه گذاشتند.روایات تجلیل از دختران و زنان نیز از  همین نمونه است و باید توجه نمود که زنان و دختران موجوداتی ظریف تر و شکننده ترند و توجه بیشتری را می طلبند، ولی همیشه در جوامع برعکس بوده است و به این قشر توجه کمتری می شده است.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هیچ خانه ای نیست که در آن چند دختر باشد و هر روز دوازده (نوع) برکت و رحمت بر آن خانه نازل نشود ملائکه همیشه آن خانه را زیارت می کنند (محل زیارت ملائکه است) و برای پدرشان در هر شبانه روز برابر عبادت یک سال، ثواب می نویسند[1].

          در روایتی دیگر پیامبر(ص) فرمودند: «هر کس دخترش را خوب تربیت کند [و چیزهایی که لازم است بداند] خوب به او بیاموزد و به مقدار امکاناتی که خداوند به او کرامت کرده، او را در رفاه قرار دهد، همین دختر حجابی میان او و آتش خواهد بود[2]».

          پیامبر اکرم(ص) فرمودند: افراد بزرگوار و بلندپایه زنان را احترام می گذارند و این فرومایگانند که به زن اهانت می کنند[3].

          پیامبر اکرم(ص) در حدیثی دیگر فرمودند: «بهترین فرزندان، دختران با حجاب هستند، هر کس را یک دختر باشد خداوند آن را برای پدرش ستر و پوشش (از آتش جهنم) قرار دهد، و هرکس دارای دو دختر باشد خداوند به خاطر آن ها وی را (پدر را) داخل بهشت می نماید، و هر که دارای سه دختر یا همانند آنها سه خواهر باشد از جهاد و صدقه معاف خواهد بود[4]».

و در حدیثی دیگر پیامبر(ص) این چنین فرمودند: چه خوب فرزندی است دختران نرم خوی، کارگر، مهربان و همدم ،که چشمانی اشکبار و وجودی با برکت داشته باشند[5] (نِعم الوَلَدُ البَنات مُلطّفات، مُجَهَزات، مُونِسات، باکیات، مُبارَکات)

          این  چند حدیث نمونه ای بود از احادیث زیادی که پیامبر(ص) و ائمه در مورد نیکی به زن و دختر فرموده اند همچنین در «وسایل الشیعه» بابی هست به نام باب« اِستِحباب طَلبُ البَنات» و باب دیگری به نام باب« کراهة کراهة البنات » که توجه به آن احادیث این مطلب را می رساند که فرزند دختر خواستن مستحب و نخواستن آن مکروه است.



1- مستدرک وسایل الشیعه، ج 2، ص 615به نقل از احکام دختران، محمد وحیدی، ص 20 .
2- میزان الحکمه، ج 10، ص 705 ، به نقل ازهمان.
3 وسایل الشیعه، ج 15، ص 100 به بعد - به نقل ازسازندگی و تربیت دختران، دکتر علی قائمی، ص 25.
4- آثار الصادقین، صادق احسانبخش، ج 2، ص 108.


free b2evolution skin
30
تیر

چرا یی زودتر بودن سن تکلیف دختران از پسران

چرا یی زودتر بودن سن تکلیف دختران از پسران

آیت الله جوادی آملی در کتاب “زن در آینه جلال و جمال” در جایی که شبهه نقصان ایمان زن را جواب می دهند[1] مطلب را به گونه ای توضیح می دهند، که این سؤال نیزدرضمن آن مطلب جواب داده می شود، ایشان می فرمایند:

اولاً: دستورات دینی برای “سا لکان الی الله” سندی خوب و راهنمایی ضروری و لازم است کسی که اهل راه نیست یا در راه نیست ،یا توان رفتن ندارد ،دین برای او برنامه ای ارائه   نمی دهد،ولی برای کسانی که اهل راهند و توان طی صراط مستقیم را دارند، برنامه و مقررات وضع می کند.

ثانیاً: آمادگی هرکس، برای طی این راه نزدیک تر و زودتر و بیشتر باشد، برنامه های دینی هم برای او مناسب تروبیشتر خواهد بود.

          مؤید این سخن آن است که، یک سلسله تکالیفی برای انبیاءوجود دارد که دیگران ازآن تکالیف محرومند. مثلاًبرای خاتم انبیاء علیه الصلاة و علیه السلام، تکالیف خاصی در زمینه عبادات، نظیر نماز شب هست که دیگران درآن فیض شرکت ندارند، گرچه اصل نماز شب برای همگان روا و فضلیت است اما التزام به آن اختصاص به رسول خدا(ص) دارد … غرض آن که نماز شب برای رسول خدا(ص) واجب بود و علت وجوب هم آن بود که حضرتش جهت پذیرش این تکلیف آماده تر از دیگران است،هر روحی آماده تر باشد و هر جانی که لایق تر باشد، تکالیف و دستورات بیشتری متوجه اوست.

          بر اساس آن مقدمه و این نمونه می توان گفت، توفیق زن بیش از مرد است و اگر انسان تنزل کند، باید بگوید زن همانند مرد است، زیرا تقریباً شش سال قبل از این که مرد مکلف بشود، زن را ذات اقدس الهی به حضور پذیرفته است. زن همین که از نه سا لگی گذشت و وارد دهمین سال زندگی شد، خدا اورا به حضور می پذیرد وبا او سخن می گوید و روزه را براو واجب می کند، مناجاتهای اورا به عنوان دستور مستحب شرعی ،گوش می دهد. آن وقتی که مردهنوز به عنوان یک نوجوان مشغول بازی است، زن مشغول راز و نیاز و نماز است. شش سال زمینه سازی کردن واز دوران نوجوانی اورا به حضور پذیرفتن ،نماز را که به عنوان عمود دین است بر او واجب کردن، روزه را که سپر دین است و حج را که وفد  الی الله است و مسلمانان درآن سفر به ضیافتگاه خداوند می روند، بر زن واجب کردن اینها همه نشانه آن است که، زن برای دریافت فضایل،شایسته تر از مرد است و اگراین منطق درست تبیین و اجرا گردد،نتیجتاً معلوم خواهد شد که زن بالاتر از مرد و لااقل همتای مرد است.[2]

          آیت الله جوادی آملی تأکید دارند بر این که بلوغ مشرف شدن است نه مکلف شدن و عالم بزرگ شیعه"ابن طاووس- رضوان الله علیه- را مثال می زنند که روز بلوغ خود را جشن گرفت، به شکرانه این که به حدی رسیده است که خداوند سبحان، با او سخن می گوید و از او تکلیف طلب می کند، چون انسان تا قبل ازبلوغ مورد خطاب تکلیفی خدا نیست و به هنگام بلوغ لیاقت می یابد که مورد خطاب خدای سبحان واقع شود و بر این اساس یک شرافت است، آن ها که اهل سلوکند می گویند ما مشرف شدیم نه مکلف ، چون زحمت و مشقتی در کار نیست بلکه شرف درکار است، لذا در مناجات الذاکرین امام سجاد صلوات الله و سلامه علیه- می خوانیم ” یا من ذکره شرف” ای خدایی که نام تو مایه شرافت است.[3]

          اگر کسی به جایی برسد که ذکر خدا بگوید و در سایه این ذکر،به یاد خدا و خدا هم به یاد او باشد،شرافتی نصیب او گردیده است،وزن شش سال قبل از مرد به این شرافت می رسد؛ افزون بر آن ، دلیل این که زن در اسلام زودتر از مرد تحت تربیت و تکلیف قرار می گیرد آن است که زن طبق فرموده امام علی علیه السلام ” فانّ المرأه ریحانه و لیست بقهرمائه” (نهج البلاغه، نامه 31) زن ریحانه است و ریاحین و گلها در عالم طبیعت نیز، به مراقبت بیشتری نیازمند ندتا درختان تنومند، خداوند ،زن را آفرید و محبت و عاطفه را به او ارزانی داشت تا در سایه آن، کودکان خود را پرورش دهد و گرما بخش محفل خانواده گردد و برای اینکه این احساسات و عواطف، او را به پرتگاه گناه سوق ندهد و در سن نوجوانی و جوانی تحت تأثیر احساسات شدید خود قرار نگرفته و بتواند خود را حفظ کند، شش سال زودتر از مرد به عبا دت دعوت می شود، تا یک  آمادگی، برای مبارزه با بلایایی که احتمالاً او را احاطه خواهد کرد پیدا کند، از طرف دیگر، تربیت کودک امری است مهم، که اسلام این مسئولیت سنگین را بیشتر به مادران محول کرده است، تربیت کودک، یعنی تربیت زنان و مردان آینده، یعنی تربیت جامعه فردا، به عبارتی زن، یعنی جامعه ساز یعنی انسان ساز و این موجود حساس با نقش و مسئولیت سنگین، که  زودتر از پسران نیز صاحب فرزند می شود پس برای آماده شدن  برای  ایفای این مسئولیت مهم ،باید زودتر از پسران به جشن عبادت فراخوانده شود و دین اسلام به این مهم به خوبی توجه کرده است.

          لازم به تذکر است، آن گونه که مردم غالباً فکر می کنند که پسران حتماً در سن 15 سالگی به تکلیف می رسند ،لزوماً این گونه نیست ،بلکه با حصول بعضی شرایط دیگر بلوغ، ممکن است بلوغ یک پسر، در سن 11 یا 12 سالگی ،به عبارتی زیر سن 15 سالگی صورت گیرد ،که  مردم با رجوع به رساله های عملیه می توانند این امر را تشخیص دهند.



1- عبدالله جوادی آملی ،زن در آینه جما ل وجلال ، ص 377 .
2- عبدالله،   جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، مرکز نشر اسراء، 1378، ص 379.
3- همان، ص 380.


free b2evolution skin