هوای کربلا
امشب هوای کربلا دارد دل من
حال و هوایی آشنا دارد دل من
شش گوشه ات را تا نبینم بی قرارم
اصلا مگر بی تو صفا دارد دل من ؟
امشب هوای کربلا دارد دل من
حال و هوایی آشنا دارد دل من
شش گوشه ات را تا نبینم بی قرارم
اصلا مگر بی تو صفا دارد دل من ؟
کاش بودیم آن زمان کاری کنیم
از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلایی می شدیم
در رکاب تو فدایی می شدیم
السلام علیک یا ابا عبدالله …
چرایی مذکربودن خطابات الهی در قرآن
لسان قرآن، لسان فرهنگ محاوره است، به طور مثال گرچه ذات اقدس اله درباره کیفر اعمال می فرماید: «کُلّ اِمرَءٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ. طور/21» هرکس در گرو کسب و کار خود است اما این «امرء» در مقابل «امرئه» نیست بلکه فرهنگ محاوره این است که از انسان به عنوان مردم یا د شود نه به عنوان مرد در مقابل زن، وقتی زن و مرد در صحنه انقلاب حضور پیدا کردند می گویند: مردم ایران انقلاب کردند و یا اگر زن و مرد نسبت به یک مطلبی سؤال دارند گفته می شوند «مردم» چنین می گویند این مردم یعنی توده ناس ،نه اینکه مرد در مقابل زن باشد.[1]
خداوند در سوره مبارکه نحل می فرماید: «مَن عَمل صَالحاً مِن ذَکرٍ اَو اُنثی وَ هو مُؤمن فَلَنُحیینه حیاهً طیبهً. نحل/ 97» در این آیه سه لفظ را بیان فرموده که هر سه لفظ به صورت مذکر آمده است (عملَ، هو، مؤمن) اما در اثنای آیه خداوند می فرماید: خواه زن باشد خواه مرد و این نه با قسمت قبل آیه هماهنگ است و نه با قسمت بعد آن، زیرا در اول آیه آمده است «من عمل صالحا» که هر دو لفظ« مرد و عمل» به صورت مذکر بیان شده است، البته ممکن است درباره« من» گفته شود که اعم از زن و مرد است ،اما لفظ دوم که عَمِلَ می باشد مخصوص مذکراست و بعد در ادامه آیه می فرماید: «مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی وَ هو مُؤمن فَلنُحیینه» که در اینجا نیز لفظ «مؤمن» و ضمیر «هو» و ضمیر مفعولی در «فلنحیینه» مذکر آمده است و در حقیقت چهار لفظ مذکر در آیه ذکر شده است.
بنابراین باید دید جمله «من ذکر او انثی» بیان چیست؟ اگر بیان عَمِلَ باشد که عَمِلَ فقط مذکر را شامل می شود و ضمیر مذکر بعدی هم که فرمود «فلنحیینه» به خصوص مذکر بر می گردد پاسخ صحیح آن است که در اینجا ذات اقدس اله می خواهد به ما بفهماند من که به صورت مذکر تعبیر می کنم بر اساس فرهنگ محاوره است نه اینکه عمل و حیات طیب، مخصوص مرد باشد[2].
در اینجا این سؤال پیش می آید، که چرا در مواردی قرآن کریم با صراحت نام زن و مرد را می برد[3].
علتش آن است که می خواهد افکارجاهلی قبل از اسلام را تخطئه کند، آنها چون بین زن و مرد فرق می گذاشتند و عبادات و فضایل را برای مردها منحصر می دانستند، لذا قران کریم با تحلیل عقلی می فرماید: آن که باید کامل شود روح است و روح نه مذکر است و نه مؤنت…
اگر در سراسر قرآن کریم و همچنین در سراسر سخنان عترت طاهره علیهم السلام جستجو کنیم موردی به چشم نمی خورد که قرآن کمالی از کمالات معنوی را مشروط به ذکورت بداند یا ممنوع به انوثت بشمارد[4].
آنجا که می فرماید: من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبه در این بخش نیز با توجه به اینکه قرآن برای تهذیب روح است و در هنگام عبادت و تقرب بدن زن و مرد در ارزش عبادت نقشی ندارد، لذا تصریح به عدم تفاوت می کند ،تا شبهه تفاخر جاهلی را ریشه کن نماید[5]
2- عبدالله جوادی آملی، ص 92.
3- همان، ص 95.
4- به طور مثال در سوره احزاب/ آیه 35 (ان المسلمین والمسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و…).
5- همان، ص 101.
چرا دیه زن نصف دیه مرد است؟
دیه صرفاً یک امر اقتصادی است که مربوط به تن است نه روح او، در حالی که ارزش انسان به روح اوست نه جسم او، و اگر غیر از این بود و ارزش انسان به جسم و تن او بود ،سیاهی و سفیدی و زیبایی یا زشتی در انسانیت انسان، تأثیر داشت، در حالیکه می دانیم معیار ارزش انسان به تقواست ( ان اکرمکم عندالله اتقاکم، حجرات/13) نه خصوصیات جسمانی او.
در اینکه دیه در اسلام ناظر به ارزش انسان نیست، می توان از چند بعد قضیه را بررسی نمود :
اول اینکه از نظر اسلام یک شخصیت خیلی ارزشمند ،که می تواند برای جامعه و اسلام فرد فوق العاده مفیدی باشد، با یک شخص معمولی که شاید هم از بعضی جهات برای جامعه خود ضرر هم بزند، دیه یکسان و مساوی دارد، در تعیین دیه هیچ گاه گفته نمی شود چون این شخص مقتول، یک پزشک یا مجتهد بوده است، دیه او چند برابر است و اگر انسانی کم ارزش بود بگوید، دیه کمتری خواهد داشت.
مطلب بعدی اینکه، ما هیچ روایت و حدیثی نداریم که گفته باشد اگر شخصی زنی را بکشد، در جهان آخرت نصف کسی که مردی را کشته عذاب خواهد دید، همین امر دال بر این است که دیه ناظر به ارزش انسان ها نیست.
مطلب سوم اینکه، در هنگامی که قتل صورت می گیرد، باید دید که دیه را چه کسی می گیرد، چون شخص مقتول که چیزی جز کفن به همراه خود نمی برد و دیه به بازماندگان شخص مقتول تعلق می گیرد و چنانچه مقتول مرد باشد در غالب موارد، بازماندگان او زن و فرزندانش هستند و اکنون پدر، که چرخ اقتصادی خانواده را می گرداند، از بین رفته است ،حال باید دید مادر تحت این شرایط باید کودکان را سرپرستی کرده و تربیت کند، یا این که به دنبال راهی برای امرار معاش خانواده باشد. در اسلام، تربیت کودک امری است حیاتی و زن موجودی است ارزشمند و صاحب کرامت ،از طرف دیگر گداپروری در اسلام ممنوع است، بنابراین اسلام برای رفاه حال این زن و کودکان بازمانده مقدار دیه را دو برابر قرار داده است و حتی اگر مقتول، مردی مجرد هم باشد، باز کمک حالی برای والدین خود بوده است، هر چند که در اسلام اصل بر این است که جوانان آن هم نه در سن بالا، ازدواج کنند که غالب موارد ،وضعیت اولی که ذکر شد پیش خواهد آمد. حال اگر مقتول یک زن باشد، بازماندگان او شوهر و فرزندانش می باشند،ضرر اقتصادی چندانی به خانواده وارد نشده است و اگر سؤال شودچنانچه زن مقتول، سرپرست خانواده بوده است چه ؟ که جواب این است که احکام اسلام کلی است و روی محور جزئیات دور نمی زند، به طور کلی و غالب، مردان سرپرست خانوارند نه زنان و طبق تمهیدانی که اسلام چیده است ،مردان ،تشویق به ازدواج با زنان بی شوهر و سرپرستی یتیمان آنها شده اند وبرای حل این مشکل اسلام، تمهیداتی دیگر نیز اندیشیده است ،خوب است به این نکته توجه کنیم، که ضربه حاصل از فقدان مادر یا پدر را با هیچ پولی نمی توان جبران نمود و حتی به این موضوع از طرف علما اذعان می شود، که ضربه عاطفی حاصل از فقدان مادر بسیار سنگین تر است.
نتیجه آنکه در اسلام ارزش انسانها به تقویت روح آنهاست نه به جسم آنها و مونث و مذکر بودن ،مربوط به جشم انسان هاست نه روح مجرد آنها و دیه یک امری مادی است مربوط به جسم انسانها و همانطور که بحث شد دیدیم در این جا نیز باز توجه بیشتر اسلام به زن و کودک است و به همین علت وقتی مقتولی مرد باشد برای رفاه حال همسر و فرزندانش دیه را دوبرابر قار داده است.