17
بهمن

من از نیروهای تحت امرم تعجب می‌کنم که اندرزگو مثل آب خوردن دارد اسلحه وارد کشور می‌کند.

 


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و ادب.معرفی شاگردان ممتاز روح الله الخمینی رحمه الله علیه
معرفی شهدای شاخص انقلاب، هر شب در ایام دهه فجر
سرکار خانم امیری، همکار آموزش حوزه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها یزد
سلام و برف سنگین محبت و لطف خدا رو سقف زندگی تون .الحمدلله به خاطر انقلابی که به سختی به دست ما رسید
این ماجرای طولانی ولی جذاب را تا پایان با ما باشید

✍️سید محسن اندرزگو ،فرزند شهید می گوید :
پدر ما چندین بار خدمت حضرت امام رسیده بود و اجازه خواسته بود که شاه را بزند و قدرت این کار را هم داشت،

✍️اما امام می گفت: “ترور شاه چیزی را عوض نمی‌کند، فقط انقلاب را کند می‌کند، چون اگر شاه را بزنید یکی دیگر را سر کار می‌آورند و او ممکن است یک‌ سری ایرادات را رفع کند و باز انقلاب به مشکل بر بخورد.” بنابراین امام مخالف ترور شاه بود..
✍️در آن‌ موقع سلاح دوربین ‌دار تهیه کرده بود، اگر کسی در این مملکت یک پوکه داشت اعدامش می‌کردند.

✍️رئیس ساواک در گزارشی نوشته بود: من از نیروهای تحت امرم تعجب می‌کنم که اندرزگو مثل آب خوردن دارد اسلحه وارد کشور می‌کند، شما کدام گوری هستید، شما دارید چه‌ کار می‌کنید؟!

✍️بعد از اعدام منصور، دوستانش دستگیر شدند، شهید بخارایی، هرندی و نیک‌نژاد و امانی و عراقی و آقای عسگر اولادی و انبار لو در دادگاه بودند وآن ۴ نفر در دادگاه شاه به اعدام محکوم شدند.
✍️ اندرزگو چون تأمین کننده سلاح این ها بود، غیاباً سال ۴۳ به اعدام محکوم شد که از همان سال ایشان زندگی مخفی‌اش و مبارزاتی را شروع می‌کند که نزدیک ۱۵ سال دنبالش بودند.

✍️تا آن جایی پیش رفت که رئیس ساواک با رئیس شهربانی و ژاندارمری برای شاه، یک گردش کار می‌گیرد که به شرف عرض ملوکانه فلان می‌رساند که اگر سیدعلی اندرزگو معروف به فلان و فلان (اسم هایی که از او می‌دانستند) دستگیر و یا کشته شود تا ۷۰ درصد از راهپیمایی‌های انقلابی‌ها کاسته و روند انقلاب کاسته می‌شود و این گزارش در اسناد ساواک موجود است، که اگر ما اندرزگو را یک‌جوری بزنیم یا دستگیر کنیم، کار انقلاب ۷۰% تمام است.

✍️سید محسن نقل می کند : مادرم می‌گوید: در مشهد تازه سلاح آمریکایی آمده بود، پدرت از این سلاح‌های خشابی داشت و ماکاروف‌های شوروی را وارد کرده بود،

✍️ افسر سر چهار راه یکی از این ها را به کمر بسته بود.
، ❣️می‌گفت: حاج خانم، این اسلحه او خیلی قشنگ است، من این را می‌خواهم، خواستن توانستن است!

✍️می‌رسیدیم خانه می‌دیدم که اسلحه او کمر آقاست! رفته افسر را زده و اسلحه او را برداشته. چندین بار این کار را می‌کرد و آنها را به گوشه و کناری می‌کشاند و با یک ترفندی الکی می‌گفت: من از اندرزگو خبری دارم، و این ها را می‌برده و خلع سلاح می‌کرد….ادامه دارد

 


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...