26
مرداد

زنان انان دارای حجاب محکم هستند


free b2evolution skin
26
مرداد

داستان حجاب/خانم محمد ابراهیمی

به نام تک خالق هستی?

داستان من یابهتربگم تولددوباره من از اینجاشروع شدکه…

طبق معمول بافرزانه ونسرین قرارداشتم تابعد کلاس بریم بیرون،کارهمیشگیمون بود . اون روز میخواستم یه کادوخوشگل واسه تولدمامانم بخرم☺

 

-الوووونسرین پس چرانمیای؟

-صبرکن استادبره میام.

-من وفرزانه منتظریم.

-باشه نازی جون.

-نازی نگا دوباره این بسیجیا اومدن،ببین چه خبررره!

-بیابریم ببینیم اونجاچی نوشته همشون جمع شدن؟

-خل شدی ول کن بابا!

-بیااااااادیگه                                                                                                                      

-اِ فرزانه نوشته میبرن اردو

-حالاکجا؟

-راهیان نور؟کجاست اینجا؟!

-خخ،بهتره بگی راهیان گورر?.

-نگاه کن شنبه حرکته،میای بریم؟بنظرم جالبه.

-توحتی نمیدونی کجاست اینجا، بعدشم اینجورجاهاجای کسایی مثل من وتونیست.

-واه،چرا؟من میخوام برم،دلم پوسید توی این دود ودم،میخوام برم ببینم دل این بسیجاواسه چی برای اینجااینقدرپرمیزنه.حتما جای خیلی خوبیه.

-نسرین اومد،نسرررررین بیا بابا بازنازی خل شده.

-هووووف،ازدست این استادمون،چی شده؟

-نازی میخوادبره راهیان نور?

-ول کنین بابا دیرشد،مامانم باززنگ میزنه ها بیاین بریم.نازی توهم وقت گیراوردیا…

-بررریم.

آهان یادم رفت بگم،من نازنین هستم،البته سیده زهرام ولی خب،میدونین من اصلا زمین تاآسمون باپدرمادرم فرق داشتم.البته این فرق رودوستای عزیزم توم به وجوداوردن.

چادر وحجاب واسم مسخره بود واصلا همه چادریادرنظرم عقب مونده وامل بودن. امانمازامودست وپاشکسته میخوندم،حرفم بود:

آخه مگه مرض دارن خودشونوتویه پارچه میپیچونن تواین گرماااا.بابادلت پاک باشه بسه.

بامادرم خوب بودم چون باهام کاری نداشت وبهم گیر نمیداد.

امابابام،هوووف..

-دخترخجالت بکش،یکم واسه خودت،واسه اون زیباییکه داری ارزش قائل باش…

کلافه شده بودم،عصبی میشدم. فقط حالم بادوستام خوب میشد .

بگذریم،من اونروزتصمیم گرفتم برم به این اردو…

 

مطمئن بودم بابام میزاره برم?

-باباجان؟

-جانم نازنین زهرای بابا؟

-بابامیخوام همراه دانشگاه برم اردوراهیان نور،برم دیگه؟

 

-به به چه جای قشنگی میخوای بری دخترم،بله بابایی برو،مطمئنم خیییلی بهت خوش میگذره.

-ممنونم باباجون?.

رفتم واسه اسم نویسی….

***

 

 

بالاخره روز رفتن فرارسید.

-بابام خیلی خوشحال بود،آخه چرا؟مگه چقدراینجامیتونست قشنگ باشه که بابای من کلی ذوق کنه  منومیفرسته.

 

اتوبوس راه افتاد.حس عجیبی داشتم،شایدحس تنهایی!

آخه همه چادرداشتن. ومن تنهامانتویی بودم که توجمعشون بود.

بانگاه های همه یکم خودمو مرتب کردم ومقنعه مو کشیدم جلوتاحداقل موهام پیدانباشه.یه لحظه پشیمون شدم اومدم تواین جمع،ولی خب دیگه کاری نمیشدکرد.

 

یه دختر اومدکنارم نشست.

-سلام خانمی.

-سلام.

-زینب هستم.

-به من چه؟

-واه،چقدرخوش اخلاقی؟اسمت چیه خانم خوش اخلاق؟

-من؟من نازی هستم.

-نازی جون میشه باهم دوست باشیم.

من توسفر تنهام،آقام نتونستن بیان.

-مشکلی نیست،فقط کمتر حرف بزن!لطفا!

-?باشه..

***

-یه چندساعتی گذشته بود،وااای غلط کردم،چه راه طولانی!

-نازی پفک میخوری؟

-هه مگه شماهاازایناهم میخورین؟

-واه مگه چمونه؟

-خب آخه زشته واستون،نچ نچ.

-نه خیرم کی گفته،راستی میخوای عکسای اونجایی که داریم میریمونشونت بدم؟

-آره،کوببینم؟

ایناهاش،اینجا شوشه،اینجاهم فکه هست و….

 

-همینجوری گفت وگفت.

تودلم داشت قندآب میشد.

باچیزایی که میگفت دل تودلم نبود برسم اونجا.

اصلا میدونین من توهمون اتوبوس تصمیم گرفتم  تلاشموبکنم تامثل اونایی که زینب میگفت آدم شم.

 

اخلاقای خانمایی که تو اتوبوس بودن،خنده وشوخیاشون،برخورداشون بااون چیزایی که من دیده بودم وشنیده بودم خیییلی فرق داشت.البته بایدم اینطورباشن. توجمع خوشون شادوشوخ توجمعی که نامحرم بود جدی وسنگین بودن.

اونجابود که یه لحظه دلم خواست منم مثل اونابشم.

یه حس غبطه شایدم حسودی بهشون داشتم،تواتوبوس داشتم به حرفای بابام درمورد ارزش وزیبایی زن و… فکر میکردم.

یه لحظه ازخودم بدم اومد،من باخودم چکارکرده بودم?حتی برای خودم ارزشم قائل نبودم!

***

-نازی،نازی پاشورسیدیم!چقدرمیخوابی.

-آخیییش،بالاخره رسیدیم،کجاییم الان؟

–الان دانیال نبی(ع)پااااشودیگه

بلندشدم وازشیشه ماشین بیرون رونگاه کردم،به چه جای قشنگی.

-نازی فقط یه چیزی بایدبهت بگم،راستش…

-بگوزینب جان.

-ببین ماداریم میریم پیش شهدا

-خب؟

-نازی اونا رفتن که این چادربمونه!جونشونودادن تاچادرازسرکسی نیوفته،اینجاخیلی احترام داره پس بایدبه احترامشون چادرسرکنی…

-نمیدونستین اون لحظه چقدرخوشحال شدم،آخه خیلی دلم میخواست حس این چادریاروتجربه کنم.

سریع گفتم:حالاچادرازکجابیارم؟

-زینب که مشتاقی منودیدگفت:مسول خواهران چادرهمراهشون هست،بهت میدن.

سریع پاشدورفت واسم یه چادرگرفت،ازماشین پیاده شدیم،سریع چادروبازکردم وباگفتن بسم الله سرش کردم.

-وااای نازی ماه شدی،خیلی بهت میاد..

خیلی خوشحال

 

بودم،یه حس عجیبی منوفراگرفته بود،همونی که باعث شدتاالان چادرم روباافتخارسرکنم وکنارش نزارم☺.

گذشت ومن همچنان بیشترعاشق چادرمیشدم.

دیگه اون نگاه های سنگین بقیه بهم نبود وباآرامش کامل قدم برمیداشتم.

-آخ زینب چطوری این گرماروتحمل میکنین؟!من که دیگه دارم تبخیرمیشم.

-عزیزم این گرمارومابه جون میخریم،میرزه به یه لبخندمهدی فاطمه.

ازحرفش خوشم اومدوگرماروازیادم برد.

-زینب قراره کجابریم؟تااینجای سفرکه خیییلی عالی بود.

-عزیزم داریم میریم فکه

-وااای !همونجایی که واسم گفتی قتلگاه صدوبیست شهیده؟!

-بله عزیزم وداداش ابراهیم منم اونجاشهیدشده.

-یه چیز بگم؟

-بگوعزیزم؟

-من اصلا این چیزایی که گفتی واسم ازشهدا،ازچادرو… قبلاهیچی نمیدونستم،خیییلی بهشون بدکردم،خدامنوببخشه ?.

-میبخشه نازی جان توخوب باشی میبخشه .

-ازت ممنونم زینب جان،اگه تونبودی شاید…

راااستی میدونستی اسم واقعی من چیه؟

-واه مگه نازنین نیستی؟

-نه زینب من سیده زهرام?.

-واااای نازی توسیدی؟!!.نازی جان یعنی سیده زهرا میدونی چقدر خوشبختی؟مادرت حضرت زهرابهت نگاه کرده.خوشبحالت زهراجان?.

-آره مادرم حضرت زهراست ولی من خیلی بهشون بدکردم..خدااا منو ببخشه?.میدونی زینب میخوام مثل شماهابشم کمکم میکنی؟

-آره عزیزم باجون ودل حاضرم.?

-ممنونم?

خانماپیاده بشین رسیدیم فکه.

بازینب پیاده شدیم ورفتیم سمت جایی که مردم کفشهاشونودرمیاوردن.

چه لذتی داشت قدم زدن روی خاک های نرم فکه…

راوی برایمان میخواندومااشک میریختیم.

ازمظلومیت شهدای قتلگاه.ازسختی هاو جان دادن هاشون?.

همونجاتوفکه باخودم وخدای خودم وباتوسل به مادرم تصمیم گرفتم هیچوقت چادری که واسش خونهاریخته شدروکنارنزارم.

تاالانم به حمدالله پای قولم موندم.

تومسیربرگشت برادرای بسیجی سندایی روآماده کرده بودن به اسم سند عاشقی.

چشماموبستم ونیت کردم وسندی روبرداشتم.

نوشته بودشهید امربه معروف علی خلیلی.

همونجا اشکام سرازیر شد،قول دادم به داداش علی که دیگه چادرموزمین نزارم ودرست بشم.

تصمیم خیلی سختی بود،شایددوستاموازدست میدادم وخیلی چیزای دیگه.

ولی مطمئن بودم حمایت خانوادمودارم?.

همین دلموقرص میکرد.

همونجایه چادرخریدم وسرش کردم.

یکی هم پلاک ازداداش علی خریدم.

فکه باتمام خوبی هایش داشت بامن خداحافظی میکرد.

بازینب وارداتوبوس شدیم.

خیلی خوشحال بود چون سندی که برداشته بودداداش ابراهیم هادی بود.

اون سفر باتمام خوبی هاوزیبایی هایش به پایان رسید.

ومن با انگیزه واراده ای قوی پای حرفم موندم.

اولاش سخت بود فرزانه ونسرین مسخرم میکردن.

ولی میدونین من دست ازسرشون ورنداشتم.

باخودم همه جامیبردمشون.یادواره شهدا،بسیج و…

کم کم اوناهم داشتن مثل من میشدن اماخب یکم کارداشت.

بابام ومامانم خیلی خوشحال بودن که دخترشون چادریه.

حمایت خانوادم خییلی خوب بود وداداش علی هم خیلی وقتابهم کمک میکرد.

چندماه ازاون ماجرامیگذره که من چادری شدم بعدیخورده وقت زینب منوعضوبسیج کرد والان یه پایه محکم توبسیج شدم،الانم بایدبرم کارای تکمیل سفر راهیان روانجام بدم.

دوباره بسیج داره میبره امااینبار من به عنوان مسول میرم وبااصرارم نسرین وفرزانه هم میان.

زینب به خاطر نزدیک بودن عروسیش نمیتونست بیاد.

خلاصه بگم داستان چادری شدن من این بود دوستان.

انشاءالله بتونم دوستای گلمم مثل خودم برگردونم به راه راست.

دعامون کنین.

انشاءالله هرجاهستین موفق باشین.

 

سیده زهرا.

 

نویسنده:E/Mبسم الله النور

خاطره حجاب

چقدر بدون تو سخت بود, ثانیه به ثانیه ذوب میشدم از دوری ات, توتکه ای از وجود مرابا خود برده بودی و من اکنون بدون تو باید چه می کردم؟

خودم را دربین دوستانم پنهان میکردم

درگوشه ای مخفی میشدم, تامبادا کسی از حال و روز آشفته من باخبر شود ومرا بدون تو ببیند.

خدا ,خدا میکردم که هرچه زودتر برگردی,باخودم عهد بسته بودم که دیگر ثانیه ای از خودم دورت نکنم.

چه حال وحشتناک ودردناکی است نبودنت,خودت هم شاید ندانی چقدر برایم عزیزی وفکر نبودنت چه فشاری رویم می آورد.

من عاشقت هستم چون حافظ وجود منی,خدا دوستت دارد, وچقدر این عشق شیرین است.

اینکه می گویم ثانیه به ثانیه ذوب می شوم ,اغراق نیست, حیا وعفت من تکه هایی از وجودم هستند که وقتی تو نباشی ذره ذره ذوب میشوند ومیریزند.

چادرم, من آن روز 11ساله بودم,حجابم کامل بود اما تورا نداشتم, این نبودنت به خواست خودم نبود,مجبور بودم برای ساعتی تورا از خودم جدا کنم وبه مادرم بسپارمت.

جمعیت آن سالن همه هم سن وسال هایم وبانوان بودند,تااینجا مشکلی نداشتم,عذاب من آنجابود که سالن تیزهوشان بیرون آمدم ومادرم واز هرچیزی مهمتر درآن لحظه, چادرم را ندیدم; گریه ام گرفته بود.

در کوچه پشت دوستم قایم شده بودم تا مبادا چشم نامحرمی هیکل کوچک 11ساله ام را برانداز کند.

مانتو من از مدل های عروسکی آن زمان بود وگشاد, اما بازهم عذاب بود وعذاب, چون حیای من دردش گرفته بود ومی سوخت از غم دوری ات, آنقدر دعا کردم وخدا را خواندم تا مادرم باچادرم از راه رسید.

درآن لحظه خود خودم را ثروتمند می دانستم چون عزیز جانم, چادرم آمده بود.

این یک ربع نبودنت کافی بود تا دیگر از خودم جدایت نکنم.

حالا18 سال دارم وباعشق تورا برسر میگذارم.

وچقدر زیبا ودلنشین است این تعبیر از چادر که می گوید:چادر یعنی چهره آسمانی دختر رسوال الله (صلوات و الله علیه)

باشد که این الماس سیاه.ارثیه خانوم فاطمه زهرا(سلام الله علیه)وامر خداوندبزرگ(سوره مبارکه احزاب ایه 59)در یوم الحساب شهادت بدهد عشقمان را بهبه نام خدایی که گوهر زن و زیبایی او را در حجابش افرید خدایی که زهرا را با حجابش سرلوحه همه زن ها قرار داد…

من دخترم دختری از جنس بلور از جنس مروارید…

من دخترم دختری که حجابم را مدیون خون شهدا و عشق به ناز دختر پیامبر هستم…

من دخترم دختری که در جامعه قدیم نه بلکه در جامعه امروز زندگی میکنم,جامعه ای که زرق و برق دنیای و غرب چشم بسیاری را به خود بافته است.

حجاب من امنیت من است امنیتی از جنس زهرایی بودن…

حجاب یعنی ارامش…

یعنی امنیت…

یعنی لبخند خدا❤

یعنی احترام گذاشتن به پدر هایی که از خانواده خود جدا شدن و مدافع حرم حق شدن…

دخترم اما غیرتی میشوم وقتی کسی بخواهد حجابم را از من جدا کند…

من زیبایی ام را با حجابم میخواهم نه به نمایش گذاشتن خودم در میان گرگ هایی در لباس میش….. خودش

الهه محمد ابراهیمی


free b2evolution skin
26
مرداد

غفلت از عظمت خالق ،غفلت از جایگاه انسان وکمال انسانی اولین عامل گرایش به بدحجابی است

 

خانم فاطمه اعرابی مدیر مدرسه علمیه خواهران حضرت زینب س یزد در گفتگو با رابط خبری این حوزه گفت:بدحجابی دارای آثار مادی ومعنوی بر فرد وجامعه است.وی به اثار معنوی این پدیده اشاره کرد وافزود: طبق ایه قران هر گناهی اثار ی بر جامعه دارد خداوند می فرماید فکیف اذا اصابهم مصیبته بما قدمت ایدهم چگونه است زمانی که مصیبت و گرفتاری انها رادر یابند بر انچه دستان خودشان پیش فرستادند

خانم اعرابی در ادامه با توجه به اثار مادی بی حجابی گفت: متاستفانه  جامعه با بد حجابی باید تاوان سنگینی بپردازد  مثلا افراد نمی توانند در جایگاه خود ایفای نقش کند به علاوه اینکه تمرکز را از طرف مقابل یعنی جنس مخالف نیز می گیرد و او را نیز  از این مهم باز می دارد

مدیر مدرسه علمیه خواهران حضرت زینب س یزد، دومین اثر بی حجابی در جامعه راقربانی شدن زنان و دختران برشمرد واظهار داشت:بسیاری از اسیبهای اجتماعی زایده بد حجابی است به عنوان مثال : ادم ربایی و تجاوز و سقط های نامشروع، شیوع بیماری های خطرناک ومتلاشی شدن خانواده ها و خود کشی از بد حجابی اغاز می شود

خانم اعرابی به آثار بدحجابی برآرامش جامعه پرداخت وگفت:زن تابلوی زیبایی خلقت است مردان  از هر لحظه با دیدن صحنهای  تازه  اضطراب و هیجان روحی پیدا می کند  و از انجا که تن دادن و براورده شدن  خواسته ها و تما یلات در همه موارد ممکن نیست باعث به هم خوردن تعادل روحی در انها شود این تهدید ها متوجه همسران این زنان بد حجاب نیز می شود و نتیجه اش به زندگی  خودشان نیز بر میگرد لذا هم مرد و هم زن  ارامش روانیشان به هم می خورد خانم بد حجاب به یک خانم محجبه می پرسد  چرا چادرمی پوشی ؟ زن در جواب  می گوید بخاطر تو به خاطر اینکه شوهر تو با دیدن من از تو دلسرد نشود

مدیر مدرسه علمیه خواهران حضرت زینب س یزددر پایان به عوامل گرایش زنان به بی حجابی اشاره کرد وافزود:اولین عامل غفلت از عظمت خالق،غفلت از جایگاه انسان و کمال انسان است .وقتی زن نمی داند ارزش واقعی او چیست در عالم هستی چه نقشی دارد و نمی داند که هدف از خلقتش رسیدن به وجه الله وسکنی در بهشت  پرورگارش است خود را به شهوت نجس می فروشد.           

وی دومین عامل رادیده نشدن زنان در جایگاه واقعی برشمردوگفت: متاسفانه زنان در جایگاه اصلی خود دیده نمی شوند حتی خودشان نیز خودشان را باور ندارند لذا به سراغ ظواهری می روند تا مورد توجه قرار بگیرند  و پا در میدان مسابقه می گزراند  که پایان  ناپذیراست وهیچکس در ان برنده نیست.

خانم اعرابی به سومین وچهارمین عامل یعنی تقلید های کور کورانه وسختگیری در ازدواج اشاره کردوگفت:این مطلب باعث می شود تا بانوان برای رسیدن به مقصودشان خود را به نمایش بگذارنند

 


free b2evolution skin
26
مرداد

مقاله آشنایی با فرقه ماتریدیه

 

در آمد

در قرن های دوم و سوم هجری مجادله میان فرقه های کلامی، بخصوص اهل حدیث و معتزله، فضای فکری جهان اسلام را آشفته کرده بود. در این منازعات، که حاکمان وقت نیز بی نقش و تأثیر نبودند، معتزلیان جانب عقل و اندیشه عقلی را گرفته بودند و اهل حدیث بر ظاهر آیات و روایات تأکید می ورزیدند. این مسئله دو خطر بزرگ را برای جهان اسلام به وجود آورده بود: نخست آن که فضای سیاسی جامعه اسلامی و اتحاد مسلمانان را به شدت خدشه دار کرده و جامعه اسلامی همه روزه شاهد درگیری و منازعه و حتی خون ریزی بود. دوم آن که عقاید اسلامی نیز به خطر افتاده بود؛ زیرا اهل حدیث همواره بر ظواهر آیات و روایات جمود داشتند که این امر موجب راه یافتن تشبیه و تجسیم و ورود اسرائیلیات در عرصه اندیشه اسلامی گردیده بود و معتزله نیز با تکیه بر عقل خود، حتی در جایی که عقل تنها توان صدور حکم قطعی ندارد، می خواستند هر آنچه را که با آن در تضاد و تعارض بود، به دور اندازند. آنان حتی می خواستند احکام فرعی را نیز با عقل خود استنتاج کنند. بدین روی، ضرورت نهضتی اصلاحی در اندیشه اهل سنت جدا احساس می شد.

در چنین شرایطی، سه تن از متفکران اهل سنت برای این هدف به پا خاستند و در پی اصلاح وضع موجود و آشتی میان اندیشه معتزلی و اهل حدیث برآمدند: 1. ابوالحسن اشعری (م 324 ه.ق)، در مرکز حکومت اسلامی آن روز و مرکز درگیری میان اهل حدیث و معتزله؛ 2. ابومنصور ماتریدی (م 333ه.ق)، در شرق بلاد اسلامی و ماوراءالنهر؛ 3. ابوجعفر طحاوی، در مصر. نقش شخصیت اخیر بیش تر تبیین آرای کلامی ابوحنیفه بود، اما

دو شخصیت نخست، خود، پایه گذار مکتب کلامی جدیدی بودند که به نام آن ها شهرت یافت.

نوشتار حاضر به تبیین شخصیت، زندگی، اندیشه و مکتب ابومنصور ماتریدی می پردازد

 

زندگی ماتریدی

الف. تولد و وفات

ابومنصور محمدبن محمدبن محمود ماتریدی سمرقندی (م333 ه.ق) در قریه ماترید یا ماتریت از روستاهای سمرقند به دنیا آمد. برخی از نویسندگان نسب وی را به ابوایوب انصاری مدنی، صحابی بزرگوار پیامبر و میزبان آن حضرت درآغاز هجرت، رسانیده اند، اما در این مورد جای تردید وجود دارد و این نسبت مستند به هیچ سندی نیست

پیروان ماتریدی، وی را با القابی همچون «الشیخ»، «الفقیه»، «علم الهدی»، «امام الهدی»، «امام اهل السنه» و «امام المتکلمین» توصیف می کنند. همه شرح حال نویسان تاریخ وفات وی را سال 333 ه.ق دانسته اند، اما در مورد تاریخ ولادت او سندی در دست نیست. البته تخمین هایی در این مورد وجود دارد؛ مثلاً سال های 238، 248 و 258، که با توجه به تاریخ وفات دو استاد ماتریدی؛ یعنی محمدبن مقاتل رازی (م 248 ه.ق) و نصیربن یحیی بلخی (م 268 ه.ق) است. برخی گفته اند: با توجه به تاریخ وفات استاد نخست اش، ماتریدی دست کم ده ساله بوده است. بنابراین، تاریخ میلاد وی باید 238 هجری باشد، اما شمس الدین سلفی، نویسنده الماتریدیة و موقفهم من توحید الاسماء و الصفات این احتمال را رد می کند و می گوید: «برای ما ثابت نیست که ابن مقاتل استاد ماتریدی باشد» و بر این اساس، احتمال می دهد که تاریخ ولادت ماتریدی سال 258 هجری باشد.(1) هرچند دیگر نویسندگان، تلمّذ ماتریدی نزد ابن مقاتل را مسلم می دانند.(2)

متأسفانه از زندگی شخصی ماتریدی اطلاعی در دست نیست. بسیاری از شرح حال نویسان یا از اساس به زندگی وی نپرداخته اند و یا تنها به ذکر نامی اکتفا کرده اند. حتی بسیاری از تاریخ نویسان حنفی نیز که در فقه هم مکتب ماتریدی هستند، زندگی وی را شرح نکرده اند. بنابراین، از زندگی، پدران، سفرهای علمی و سایر مسائل زندگی او چیزی در دست نیست.

ابومنصور ماتریدی در سمرقند وفات کرد و مدفن وی در قبرستان «جاکردیزه»، که از بزرگترین قبرستان های جهان اسلام است، زیارتگاه پیروان اوست.

 

ب. استادان و شاگردان

علامه زبیدی، که خود از ماتریدیان است، می گوید: «ماتریدی نزد امام ابونصر عیاضی تلمذ کرد… و از اساتید او ابوبکر احمدبن اسحاق بن صالح جوزجانی… و محمدبن مقاتل رازی بود. دو فرد نخست از شاگردان ابوسلیمان جوزجانی بودند که خود او از شاگردان ابویوسف و محمدبن حسن شیبانی از شاگردان ابوحنیفه بودند اما استاد چهارم او، یعنی محمدبن مقاتل بدون واسطه نزد ابوحنیفه شاگردی کرده است. بنابراین، ماتریدی گاه با دو واسطه و گاه با سه واسطه به امام خود (ابوحنیفه) متصل می شود.»(3)

اما شاگردان وی: عده ای از علمای بنام حنفی نزد ماتریدی تلمّذ کرده اند که برخی از آنان عبارتند از:

1. ابوالقاسم اسحاق بن محمد بن اسماعیل، مشهور به حکیم سمرقندی؛ 2. امام ابولیث بخاری؛ 3. امام ابومحمد عبدالکریم بن موسی بزدوی؛ 4. امام ابوالحسن علی بن سعید رُستغفنی.

ج. آثار

ماتریدی ذهن فعال و خلّاقی داشته و در زمینه علوم مختلف ازقبیل فقه، اصول، تفسیر و کلام آثاری ازخود برجای گذاشته است که عبارتند از:

1. کتاب التوحید، که مهم ترین و نخستین منبع پیروان مکتب ماتریدی در علم کلام است. این کتاب از دقت واتقان فراوانی برخوردار است، هرچند مغلق و پیچیده نیز می باشد. این کتاب با تصحیح، تحقیق و مقدمه دکتر فتح الله خلیف در مصر و بیروت به چاپ رسیده است.

2. تأویلات اهل السنه، که در زمینه تفسیر است و با تحقیق دکتر ابراهیم عوضین در مصر چاپ شده است.

3. مآخذالشریعه؛ 4. الجدل فی اصول الفقه؛ 5. کتاب المقالات؛ 6. بیان وهم المعتزله؛ 7. رد اوئل الادله للکعبی؛ 8. رد وعید الفساق للکعبی؛ 9. رد تهذیب الجدل للکعبی؛ 10. رد اصول الخمسه للباهلی؛ 11. الرد علی القرامطه؛ 12. ردالامامه لبعض الروافض؛ 13. پندنامه.

 

د. ماتریدیه در جهان امروز

امروزه اندیشه کلامی ماتریدیه در مناطق شرقی و شمالی جهان اسلام حاکم و غالب است. در هند، بنگلادش، پاکستان، افغانستان، ترکیه و برخی از کشورهای عربی تقریبا عموم اهل سنت از عقاید کلامی ماتریدی پیروی می کنند و در مدارس دینی اهل سنت اندیشه ماتریدی تدریس و ترویج می شود. با این حال، ماتریدیه در جهان معاصر و در قرن اخیر با دو واکنش متقابل مواجه شده است: از سویی، اندیشمندان و محققان اهل سنت، از اندیشه های مکتب ماتریدی به گرمی استقبال کرده اند و از سوی دیگر، جریان سرکوبگر وهابیت، همه مذاهب اسلامی از جمله ماتریدیه را شدیدا مورد هجمه قرار داده است.

در واکنش نخست، با توجه به این که مکتب ماتریدی نسبت به مکتب اشعری از امتیازات و ویژگی هایی که با عقل سلیم سازگارتر و از تجسیم و تشبیه منزه تر است برخوردار می باشد، اندیشمندان اهل سنت به آن عنایت و توجه بیشتری دارند. دانشگاه ها و مدارس علوم دینی کتب و آرای ماتریدیه را تدریس می کنند و اخیرا تحقیقات خوبی درباره آن انجام شده است. دکتر محمد ایوب بنگلادشی می گوید: «می بینیم که امروزه کتاب فقه اکبر ابوحنیفه، العقیده نسفی و المسایره ابن همام (که هر دو شخصیت اخیر ماتریدی اند) در دانشگاها و دانشکده ها و مدارس علوم دینی و از جمله الازهر و در بسیاری از بلاد اسلامی تدریس می شود. الازهر ضرورت آموزش مکتب ماتریدی و آشنایی با ابومنصور ماتریدی را درک کرده است و در دو دانشکده “شریعت” و “اصول دین” تاریخ و اندیشه مکتب ماتریدی را تدریس می کنند.»(19)

علاوه بر این، تحقیقات سودمندی نیز در باب ماتریدیه در جهان عرب صورت گرفته است. رساله های علمی در سطح کارشناسی ارشد و دکتری در باب ماتریدیه به رشته تحریر در آمده است که می توان از رساله دکتری علی عبدالفتاح المغربی تحت عنوان «امام اهل السنة و الجماعة ابومنصور ماتریدی»، رساله کارشناسی ارشد شمس الدین سلفی افغانی تحت عنوان «الماتریدیة وموقفهم من توحید الاسماء و الصفات»، رساله کارشناسی ارشد احمد اللهیبی الحزبی تحت عنوان «الماتریدیة دراسة و تقویما» و رساله کارشناسی ارشد آقای قیوم زاده از دانشگاه تربیت مدرس تحت عنوان «ماتریدیه» نام برد.

اما در واکنش دوم، مکتب ماتریدیه همانند سایر فرقه های کلامی اسلامی، مورد هجوم وسیع تبلیغاتی وهابیان قرار گرفته است. امروزه وهابیت تحت عنوان سلفی گری و بازگشت به اسلاف، در سراسر کشورهای اسلامی، به ویژه در میان اهل سنت نفوذ کرده و با تبلیغات گسترده و پشتوانه های مالی کلان، اندیشه های شرک آلود خود را بر مسلمانان تحمیل می کنند. وهابیان، سایر فرقه های اسلامی مکاتب کلامی همچون ماتریدیه، امامیه و حتی اشاعره را شدیدا مورد حمله قرار می دهند و آن ها را به بدعت گذاری، شرک و قبرپرستی متهم می کنند. نمونه ای از این هجمه ها، کتاب حجیم و رساله کارشناسی ارشد شمس الدین سلفی است. این کتاب در عین این که اثر تحقیقی جامعی در باب ماتریدیه است، با رکیک ترین الفاظ به علما و دانشمندان ماتریدیه اهانت می کند و مدعی است که ماتریدیه اساسا از اهل سنت نیست، بلکه جهمیه است.(20)

بنابراین، امروزه ماتریدیه با دو واکنش متضاد مواجه است، اما این که کدام یک از این دو واکنش در برابر ماتریدیه موفق خواهد شد، چیزی است که آینده آن را مشخص خواهد کرد.

 

علل شهرت و غلبه اشعری بر ماتریدی

 

از مطالب پیش روشن گردید که ماتریدیه در جهان اسلام رشد و گسترش خوبی داشته است. اما سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که چرا با وجود این پیشرفت و با اینکه ماتریدی پیش از اشعری نهضت اصلاح طلبانه خود را آغاز کرد زیرا اشعری در سال 260 ه.ق متولد شد و چهل سال هم در مکتب اعتزال بود اما در میان اهل سنت، بخصوص در گذشته، اشعری گری رواج بیشتری دارد؟ آیا عوامل سیاسی، اجتماعی دخالت دارند یا اینکه اندیشه اشعری معقول تر و مقبول تر از اندیشه ماتریدی است؟

در پاسخ به این سؤال، علل گوناگونی ذکر شده است که در اینجا به سه دلیل اشاره می شود:

الف. علت نخست، که بسیاری به آن اشاره کرده اند، این است: اشعری در مرکز جهان اسلام و در محور درگیری ها میان معتزله و اهل حدیث، ظهور کرد و مستقیما با معتزله وارد درگیری شد و از این رو، نام وی بیشتر بر سر زبان ها افتاد و وی به دفاع از اهل سنت و رهبری نهضت اصلاح طلبی معروف گردید، اما ماتریدی در نقطه ای بسیار دور از مرکز جهان اسلام یعنی در ماوراءالنهر، قرار داشت و زمانی اندیشه او در سراسر جهان اسلام منتشر گردید که نظر و عقیده اشعری به نام عقیده اهل سنت به رسمیت شناخته شده بود. دکتر فتح الله خلیف تنها همین امر را علت غلبه اشعری بر ماتریدی می داند.(22)

 

ب. همان گونه که خاطر نشان گردید، مکتب ماتریدی بیشتر از مکتب اشعری به عقل بها می دهد و از این حیث به مکتب اعتزال نزدیک تر است و در عصر ماتریدی فضای جامعه اسلامی به گونه ای بود که جمود بر نقل و ظواهر روایات و پرهیز از براهین عقلی و استدلالات ذهنی نشانه قداست تلقّی می شد. از این رو، اشعری در نظر مردم آن روز از این امتیاز برخوردار بود که به عقل بهای کمتری می داد و بیشتر از نقل استفاده می کرد، به خلاف ماتریدی که برای عقل و استدلال جایگاه والاتری قایل بود و از این حیث به مکتب اعتزال که با عزلت عمومی مواجه بود، نزدیک تر بود. بدین روی، اندیشه اشعری شیوع و رواج بیشتری یافت.

 

ج. اشعری در فقه پیرو شافعی بود، اما هیچ گونه اصراری بر تأسّی پیروان خود از شافعی نداشت و در حقیقت، مذاهب فقهی دیگر اهل سنت را نیز به رسمیت می شناخت، به گونه که در سراسر کتاب های او، حتی کمتر احساس می شود که وی به مذهب فقهی خاصی وابسته باشد. از این رو، هم پیروان شافعی و هم پیروان سایر مذاهب به وی رو آوردند. اما ماتریدی در فقه پیرو مذهب ابوحنیفه بود و بر این امر اصرار داشت و حتی در کلام نیز همواره بر پیروی از آرای ابوحنیفه تأکید می ورزید که این امر در کتاب التوحید وی مشهود است. این امر موجب گردید که به جز پیروان ابوحنیفه، پیروان دیگر مذاهب از وی کمتر تبعیت کنند. در نتیجه، مکتب اشعری شیوع بیشتری یابد.


free b2evolution skin
26
مرداد

مدیر مدرسه علمیه خواهران حضرت زینب کبری س یزد: حجاب وعفاف امنیت روانی فرد وجامعه را تأمین می کند

 

خانم اقدس السادات دهقان (خاتم الحسینی)مدیر مدرسه علمیه خواهران حضرت زینب کبری س یزددر گفتگو با خبرنگار این حوزه در ارتباط با جایگاه ونقش حوزه در موضوع حجاب وعفاف گفت:در قرآن کریم ودر روایات اسلامی نظرات جامع وکاملی در موضوع حجاب وعفاف وجود دارد وبر همین اساس حوزه های علمیه که وظیفه دفاع از دین الهی را به عهده دارند باید در ترویج حجاب وعفاف در جامعه هم در عمل وهم تبلیغ وترویج کوشا باشند .

مدیر مدرسه علمیه خواهران حضرت زینب کبری س یزد به انواع مختلف حجاب اشاره کرد وافزود:حجاب درونی به معنای اعمال وکارهایی که مانع رشد وبالندگی اخلاقی می شودبه عنوان مثال دربحث  انواع ایمان ،یکی از اقسام ایمان ایمان استدلالی است که شخص مکلف  فلسفه ودلیل حکم را بررسی می کند وبا این اعتقاد عمل را انجام می دهد واین نوع ایمان را که از درجه بندگی وعبودیت آن کاسته شده حجاب در تکامل معنوی انسان محسوب می شود.

خانم دهقان منشادی با تاکیدبرجایگاه شخصی و اجتماعی حجاب وعفاف اظهارداشت:حجاب به عنوان یک تکلیف شخصی بر روان واعمال انسان تأثیر می گذاردواز بعد اجتماعی امنیت روانی جامعه را به دنبال دارد وعمل نکردن به آن باعث تشویش خاطر افرادجامعه می شود.

مدیر مدرسه علمیه خواهران حضرت زینب کبری س یزدبا حدیثی از امام علی علیه السلام اشاره کرد وگفت:امام علی علیه السلام به فردی که دچار عصبانیت در خانواده شده بود فرمودند:دلیل این مشکل شما چشم چرانی است.

خانم خاتم الحسینی به راههای افزایش حجاب وعفاف در جامعه اشاره کرد وگفت:آموزش در روش های جذاب ودر قالب های گوناگون وتشویق از بهترین هادر بحث حجاب از راههای افزایش حجاب است .

وی استفاده از رسانه وکتاب های درسی ،توجه مسوولین ذی ربط مثل نیروی انتظامی،فضاسازی در مساجدومدارس وسایراماکن ،اجرای نمایشگاه ومعرفی الگوهای مذهبی در مشاغل گوناگون را  از دیگر راههای جذب جامعه جوان به سمت حجاب اسلامی برشمرد.

 


free b2evolution skin