26
مرداد

مقاله آشنایی با فرقه ماتریدیه

 

در آمد

در قرن های دوم و سوم هجری مجادله میان فرقه های کلامی، بخصوص اهل حدیث و معتزله، فضای فکری جهان اسلام را آشفته کرده بود. در این منازعات، که حاکمان وقت نیز بی نقش و تأثیر نبودند، معتزلیان جانب عقل و اندیشه عقلی را گرفته بودند و اهل حدیث بر ظاهر آیات و روایات تأکید می ورزیدند. این مسئله دو خطر بزرگ را برای جهان اسلام به وجود آورده بود: نخست آن که فضای سیاسی جامعه اسلامی و اتحاد مسلمانان را به شدت خدشه دار کرده و جامعه اسلامی همه روزه شاهد درگیری و منازعه و حتی خون ریزی بود. دوم آن که عقاید اسلامی نیز به خطر افتاده بود؛ زیرا اهل حدیث همواره بر ظواهر آیات و روایات جمود داشتند که این امر موجب راه یافتن تشبیه و تجسیم و ورود اسرائیلیات در عرصه اندیشه اسلامی گردیده بود و معتزله نیز با تکیه بر عقل خود، حتی در جایی که عقل تنها توان صدور حکم قطعی ندارد، می خواستند هر آنچه را که با آن در تضاد و تعارض بود، به دور اندازند. آنان حتی می خواستند احکام فرعی را نیز با عقل خود استنتاج کنند. بدین روی، ضرورت نهضتی اصلاحی در اندیشه اهل سنت جدا احساس می شد.

در چنین شرایطی، سه تن از متفکران اهل سنت برای این هدف به پا خاستند و در پی اصلاح وضع موجود و آشتی میان اندیشه معتزلی و اهل حدیث برآمدند: 1. ابوالحسن اشعری (م 324 ه.ق)، در مرکز حکومت اسلامی آن روز و مرکز درگیری میان اهل حدیث و معتزله؛ 2. ابومنصور ماتریدی (م 333ه.ق)، در شرق بلاد اسلامی و ماوراءالنهر؛ 3. ابوجعفر طحاوی، در مصر. نقش شخصیت اخیر بیش تر تبیین آرای کلامی ابوحنیفه بود، اما

دو شخصیت نخست، خود، پایه گذار مکتب کلامی جدیدی بودند که به نام آن ها شهرت یافت.

نوشتار حاضر به تبیین شخصیت، زندگی، اندیشه و مکتب ابومنصور ماتریدی می پردازد

 

زندگی ماتریدی

الف. تولد و وفات

ابومنصور محمدبن محمدبن محمود ماتریدی سمرقندی (م333 ه.ق) در قریه ماترید یا ماتریت از روستاهای سمرقند به دنیا آمد. برخی از نویسندگان نسب وی را به ابوایوب انصاری مدنی، صحابی بزرگوار پیامبر و میزبان آن حضرت درآغاز هجرت، رسانیده اند، اما در این مورد جای تردید وجود دارد و این نسبت مستند به هیچ سندی نیست

پیروان ماتریدی، وی را با القابی همچون «الشیخ»، «الفقیه»، «علم الهدی»، «امام الهدی»، «امام اهل السنه» و «امام المتکلمین» توصیف می کنند. همه شرح حال نویسان تاریخ وفات وی را سال 333 ه.ق دانسته اند، اما در مورد تاریخ ولادت او سندی در دست نیست. البته تخمین هایی در این مورد وجود دارد؛ مثلاً سال های 238، 248 و 258، که با توجه به تاریخ وفات دو استاد ماتریدی؛ یعنی محمدبن مقاتل رازی (م 248 ه.ق) و نصیربن یحیی بلخی (م 268 ه.ق) است. برخی گفته اند: با توجه به تاریخ وفات استاد نخست اش، ماتریدی دست کم ده ساله بوده است. بنابراین، تاریخ میلاد وی باید 238 هجری باشد، اما شمس الدین سلفی، نویسنده الماتریدیة و موقفهم من توحید الاسماء و الصفات این احتمال را رد می کند و می گوید: «برای ما ثابت نیست که ابن مقاتل استاد ماتریدی باشد» و بر این اساس، احتمال می دهد که تاریخ ولادت ماتریدی سال 258 هجری باشد.(1) هرچند دیگر نویسندگان، تلمّذ ماتریدی نزد ابن مقاتل را مسلم می دانند.(2)

متأسفانه از زندگی شخصی ماتریدی اطلاعی در دست نیست. بسیاری از شرح حال نویسان یا از اساس به زندگی وی نپرداخته اند و یا تنها به ذکر نامی اکتفا کرده اند. حتی بسیاری از تاریخ نویسان حنفی نیز که در فقه هم مکتب ماتریدی هستند، زندگی وی را شرح نکرده اند. بنابراین، از زندگی، پدران، سفرهای علمی و سایر مسائل زندگی او چیزی در دست نیست.

ابومنصور ماتریدی در سمرقند وفات کرد و مدفن وی در قبرستان «جاکردیزه»، که از بزرگترین قبرستان های جهان اسلام است، زیارتگاه پیروان اوست.

 

ب. استادان و شاگردان

علامه زبیدی، که خود از ماتریدیان است، می گوید: «ماتریدی نزد امام ابونصر عیاضی تلمذ کرد… و از اساتید او ابوبکر احمدبن اسحاق بن صالح جوزجانی… و محمدبن مقاتل رازی بود. دو فرد نخست از شاگردان ابوسلیمان جوزجانی بودند که خود او از شاگردان ابویوسف و محمدبن حسن شیبانی از شاگردان ابوحنیفه بودند اما استاد چهارم او، یعنی محمدبن مقاتل بدون واسطه نزد ابوحنیفه شاگردی کرده است. بنابراین، ماتریدی گاه با دو واسطه و گاه با سه واسطه به امام خود (ابوحنیفه) متصل می شود.»(3)

اما شاگردان وی: عده ای از علمای بنام حنفی نزد ماتریدی تلمّذ کرده اند که برخی از آنان عبارتند از:

1. ابوالقاسم اسحاق بن محمد بن اسماعیل، مشهور به حکیم سمرقندی؛ 2. امام ابولیث بخاری؛ 3. امام ابومحمد عبدالکریم بن موسی بزدوی؛ 4. امام ابوالحسن علی بن سعید رُستغفنی.

ج. آثار

ماتریدی ذهن فعال و خلّاقی داشته و در زمینه علوم مختلف ازقبیل فقه، اصول، تفسیر و کلام آثاری ازخود برجای گذاشته است که عبارتند از:

1. کتاب التوحید، که مهم ترین و نخستین منبع پیروان مکتب ماتریدی در علم کلام است. این کتاب از دقت واتقان فراوانی برخوردار است، هرچند مغلق و پیچیده نیز می باشد. این کتاب با تصحیح، تحقیق و مقدمه دکتر فتح الله خلیف در مصر و بیروت به چاپ رسیده است.

2. تأویلات اهل السنه، که در زمینه تفسیر است و با تحقیق دکتر ابراهیم عوضین در مصر چاپ شده است.

3. مآخذالشریعه؛ 4. الجدل فی اصول الفقه؛ 5. کتاب المقالات؛ 6. بیان وهم المعتزله؛ 7. رد اوئل الادله للکعبی؛ 8. رد وعید الفساق للکعبی؛ 9. رد تهذیب الجدل للکعبی؛ 10. رد اصول الخمسه للباهلی؛ 11. الرد علی القرامطه؛ 12. ردالامامه لبعض الروافض؛ 13. پندنامه.

 

د. ماتریدیه در جهان امروز

امروزه اندیشه کلامی ماتریدیه در مناطق شرقی و شمالی جهان اسلام حاکم و غالب است. در هند، بنگلادش، پاکستان، افغانستان، ترکیه و برخی از کشورهای عربی تقریبا عموم اهل سنت از عقاید کلامی ماتریدی پیروی می کنند و در مدارس دینی اهل سنت اندیشه ماتریدی تدریس و ترویج می شود. با این حال، ماتریدیه در جهان معاصر و در قرن اخیر با دو واکنش متقابل مواجه شده است: از سویی، اندیشمندان و محققان اهل سنت، از اندیشه های مکتب ماتریدی به گرمی استقبال کرده اند و از سوی دیگر، جریان سرکوبگر وهابیت، همه مذاهب اسلامی از جمله ماتریدیه را شدیدا مورد هجمه قرار داده است.

در واکنش نخست، با توجه به این که مکتب ماتریدی نسبت به مکتب اشعری از امتیازات و ویژگی هایی که با عقل سلیم سازگارتر و از تجسیم و تشبیه منزه تر است برخوردار می باشد، اندیشمندان اهل سنت به آن عنایت و توجه بیشتری دارند. دانشگاه ها و مدارس علوم دینی کتب و آرای ماتریدیه را تدریس می کنند و اخیرا تحقیقات خوبی درباره آن انجام شده است. دکتر محمد ایوب بنگلادشی می گوید: «می بینیم که امروزه کتاب فقه اکبر ابوحنیفه، العقیده نسفی و المسایره ابن همام (که هر دو شخصیت اخیر ماتریدی اند) در دانشگاها و دانشکده ها و مدارس علوم دینی و از جمله الازهر و در بسیاری از بلاد اسلامی تدریس می شود. الازهر ضرورت آموزش مکتب ماتریدی و آشنایی با ابومنصور ماتریدی را درک کرده است و در دو دانشکده “شریعت” و “اصول دین” تاریخ و اندیشه مکتب ماتریدی را تدریس می کنند.»(19)

علاوه بر این، تحقیقات سودمندی نیز در باب ماتریدیه در جهان عرب صورت گرفته است. رساله های علمی در سطح کارشناسی ارشد و دکتری در باب ماتریدیه به رشته تحریر در آمده است که می توان از رساله دکتری علی عبدالفتاح المغربی تحت عنوان «امام اهل السنة و الجماعة ابومنصور ماتریدی»، رساله کارشناسی ارشد شمس الدین سلفی افغانی تحت عنوان «الماتریدیة وموقفهم من توحید الاسماء و الصفات»، رساله کارشناسی ارشد احمد اللهیبی الحزبی تحت عنوان «الماتریدیة دراسة و تقویما» و رساله کارشناسی ارشد آقای قیوم زاده از دانشگاه تربیت مدرس تحت عنوان «ماتریدیه» نام برد.

اما در واکنش دوم، مکتب ماتریدیه همانند سایر فرقه های کلامی اسلامی، مورد هجوم وسیع تبلیغاتی وهابیان قرار گرفته است. امروزه وهابیت تحت عنوان سلفی گری و بازگشت به اسلاف، در سراسر کشورهای اسلامی، به ویژه در میان اهل سنت نفوذ کرده و با تبلیغات گسترده و پشتوانه های مالی کلان، اندیشه های شرک آلود خود را بر مسلمانان تحمیل می کنند. وهابیان، سایر فرقه های اسلامی مکاتب کلامی همچون ماتریدیه، امامیه و حتی اشاعره را شدیدا مورد حمله قرار می دهند و آن ها را به بدعت گذاری، شرک و قبرپرستی متهم می کنند. نمونه ای از این هجمه ها، کتاب حجیم و رساله کارشناسی ارشد شمس الدین سلفی است. این کتاب در عین این که اثر تحقیقی جامعی در باب ماتریدیه است، با رکیک ترین الفاظ به علما و دانشمندان ماتریدیه اهانت می کند و مدعی است که ماتریدیه اساسا از اهل سنت نیست، بلکه جهمیه است.(20)

بنابراین، امروزه ماتریدیه با دو واکنش متضاد مواجه است، اما این که کدام یک از این دو واکنش در برابر ماتریدیه موفق خواهد شد، چیزی است که آینده آن را مشخص خواهد کرد.

 

علل شهرت و غلبه اشعری بر ماتریدی

 

از مطالب پیش روشن گردید که ماتریدیه در جهان اسلام رشد و گسترش خوبی داشته است. اما سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که چرا با وجود این پیشرفت و با اینکه ماتریدی پیش از اشعری نهضت اصلاح طلبانه خود را آغاز کرد زیرا اشعری در سال 260 ه.ق متولد شد و چهل سال هم در مکتب اعتزال بود اما در میان اهل سنت، بخصوص در گذشته، اشعری گری رواج بیشتری دارد؟ آیا عوامل سیاسی، اجتماعی دخالت دارند یا اینکه اندیشه اشعری معقول تر و مقبول تر از اندیشه ماتریدی است؟

در پاسخ به این سؤال، علل گوناگونی ذکر شده است که در اینجا به سه دلیل اشاره می شود:

الف. علت نخست، که بسیاری به آن اشاره کرده اند، این است: اشعری در مرکز جهان اسلام و در محور درگیری ها میان معتزله و اهل حدیث، ظهور کرد و مستقیما با معتزله وارد درگیری شد و از این رو، نام وی بیشتر بر سر زبان ها افتاد و وی به دفاع از اهل سنت و رهبری نهضت اصلاح طلبی معروف گردید، اما ماتریدی در نقطه ای بسیار دور از مرکز جهان اسلام یعنی در ماوراءالنهر، قرار داشت و زمانی اندیشه او در سراسر جهان اسلام منتشر گردید که نظر و عقیده اشعری به نام عقیده اهل سنت به رسمیت شناخته شده بود. دکتر فتح الله خلیف تنها همین امر را علت غلبه اشعری بر ماتریدی می داند.(22)

 

ب. همان گونه که خاطر نشان گردید، مکتب ماتریدی بیشتر از مکتب اشعری به عقل بها می دهد و از این حیث به مکتب اعتزال نزدیک تر است و در عصر ماتریدی فضای جامعه اسلامی به گونه ای بود که جمود بر نقل و ظواهر روایات و پرهیز از براهین عقلی و استدلالات ذهنی نشانه قداست تلقّی می شد. از این رو، اشعری در نظر مردم آن روز از این امتیاز برخوردار بود که به عقل بهای کمتری می داد و بیشتر از نقل استفاده می کرد، به خلاف ماتریدی که برای عقل و استدلال جایگاه والاتری قایل بود و از این حیث به مکتب اعتزال که با عزلت عمومی مواجه بود، نزدیک تر بود. بدین روی، اندیشه اشعری شیوع و رواج بیشتری یافت.

 

ج. اشعری در فقه پیرو شافعی بود، اما هیچ گونه اصراری بر تأسّی پیروان خود از شافعی نداشت و در حقیقت، مذاهب فقهی دیگر اهل سنت را نیز به رسمیت می شناخت، به گونه که در سراسر کتاب های او، حتی کمتر احساس می شود که وی به مذهب فقهی خاصی وابسته باشد. از این رو، هم پیروان شافعی و هم پیروان سایر مذاهب به وی رو آوردند. اما ماتریدی در فقه پیرو مذهب ابوحنیفه بود و بر این امر اصرار داشت و حتی در کلام نیز همواره بر پیروی از آرای ابوحنیفه تأکید می ورزید که این امر در کتاب التوحید وی مشهود است. این امر موجب گردید که به جز پیروان ابوحنیفه، پیروان دیگر مذاهب از وی کمتر تبعیت کنند. در نتیجه، مکتب اشعری شیوع بیشتری یابد.


free b2evolution skin